ژانر: کمدی اجتماعی
زمان: حال حاضر
مکان: یک خانه بزرگ قدیمی در مرکز شهری کوچک در ایتالیا
شخصیتها:
1. ماریو (70 ساله): پدر بزرگ خانواده، فردی سنتی با دیدگاههای سختگیرانه. عاشق نظم و سنتهای قدیمی.
2. آنا (68 ساله): همسر ماریو، زنی مهربان اما گاهی دمدمیمزاج. اغلب بین ماریو و نسل جدید میانجیگری میکند.
3. لویزا (40 ساله): دختر ماریو و آنا، معلم هنر، روشنفکر، و مدافع تغییر.
4. کارلو (20 ساله): نوه ماریو، دانشجوی جامعهشناسی، حامی تغییرات اجتماعی و حقوق برابر.
5. کلارا (25 ساله): دوستدختر کارلو، فعال محیطزیست و فمینیست.
6. جوزپه (50 ساله): همسایه و دوست قدیمی ماریو، فردی محافظهکار اما بسیار شوخطبع.
پرده ششم : سوالهای منطقی جدید
خانواده در فضایی گرم و صمیمی گرد هم آمدهاند. ماریو که حالا با ذهنی بازتر به دنیای مدرن نگاه میکند، همچنان به ارزشهای سنتیاش وفادار است، اما میان نسلها پلی از درک متقابل شکل گرفته. گفتوگوها با شوخی و محبت میگذرد و در دل خندهها، سؤالهایی بیپاسخ درباره تغییر و تداوم باقی میماند؛ پایانی شیرین و تأملبرانگیز
پرده ششم: سوالهای منطقی جدید
صحنه: حیاط خانه، یک هفته بعد
(جمع خانوادگی در حیاط برپاست. میز چوبی بزرگی چیده شده است. همه در کنار هم نشستهاند: آنا، لویزا، کلارا، کارلو، جوزپه، و ماریو. فضای شاد و صمیمی حکمفرماست. آفتاب غروب میکند و نور گرم صحنه را دربر گرفته است.)
کلارا: (در حالی که بشقابها را میچیند) نمیدونم چرا همیشه اینقدر غذا درست میکنیم. مثل اینه که داریم برای یه ارتش غذا میپزیم.
آنا: (با خنده) چون هیچوقت نمیدونی ماریو قراره چقدر بخوره.
ماریو: (با شوخی) من؟ من همیشه اندازه میخورم. شماها هستین که اندازه نمیپزین!
کارلو: (با لبخند) اندازه نمیپزیم؟ خب، شاید چون کسی اینجا فکر میکنه هر وعده غذایی باید یه مهمونی باشه.
جوزپه: (با خنده بلند) خب، این یه قانون طلاییه! اگر میخوای کسی رو قانع کنی که دنیای مدرن هم خوبه، با غذا شروع کن.
ماریو: (با خنده) غذا همیشه جواب میده. ولی خب، شما نسل جدیدها میخواین حتی غذا رو هم دیجیتالی کنین. یه روز میبینیم که پیتزا رو توی ایمیل میفرستین!
کلارا: (میخندد) بابابزرگ، شاید اون روز که برسه، تو اولین نفری باشی که امتحانش میکنی.
ماریو: (جدی اما با طنز) نه. من منتظر یه پیتزای واقعی میمونم، با بو و طعم.
لویزا: (به شوخی) خب، شاید ما هم باید یه کلاس آنلاین بو و طعم برات راه بندازیم.
ماریو: (با تعجب) کلاس آنلاین بو؟ مگه بو هم اینترنتی میشه؟
کارلو: (میخندد) هنوز نه، ولی صبر کن، بالاخره میشه.
جوزپه: (سرش را تکان میدهد) اگر اینجوریه، من میخوام کلاس آنلاین خواب بذارن. هیچ چیز مثل خواب خوب نیست.
آنا: (با خنده) ولی تو همین الان هم استاد خواب هستی، جوزپه!
صحنه: کنار میز، بعد از غذا
(همه دور میز نشستهاند. ماریو بلند میشود و نگاهی به جمع میاندازد. با دست به حیاط اشاره میکند که آرام و زیباست.)
ماریو: (جدی اما با لبخند) اینجا، توی این حیاط، چیزای زیادی دیدم. بازیهاتون رو، خندههاتون رو، حتی دعواتون رو. ولی چیزی که از همه بیشتر دوست دارم اینه که همیشه اینجا باهم هستین.
لویزا: (با لبخند) بابا، این یعنی قبول داری که دنیای مدرن هم میتونه خوب باشه؟
ماریو: (با مکث) نمیدونم. شاید. ولی اینو میدونم که اگه این دنیا باعث بشه آدمهایی که دوست دارین کنارتون باشن، پس ارزشش رو داره.
جوزپه: (با طعنه) ماریو، داری فیلسوف میشی؟ باید یه کانال یوتیوب راه بندازی.
ماریو: (با خنده) کانال چی؟ کانال من اینجاست، جوزپه. این میز، این خانواده.
کلارا: (با شوخی) خب، پس این میز رو آپلود کن تا ما هم بتونیم ازش استفاده کنیم!
ماریو: (با خنده بلند) شما دیگه خیلی مدرن شدین! من فقط خواستم بگم…
کارلو: (وسط حرف ماریو میپرد) …که دوست دارین همهمون کنار هم باشیم.
ماریو: (به شوخی) ببینید! حتی حرفای من رو هم مدرنسازی میکنن.
صحنه: حیاط، شب
(نور کم شده است. صدای جیرجیرکها شنیده میشود. همه روی نیمکتها و صندلیها نشستهاند و از سکوت شب لذت میبرند. ماریو و کلارا کنار هم هستند. کلارا آرام با لپتاپش کار میکند و ماریو به صفحه نگاه میکند.)
ماریو: (آهسته) داری چیکار میکنی؟
کلارا: دارم عکسهای قدیمی رو اسکن میکنم. میخوام یه آلبوم آنلاین درست کنم.
ماریو: (متعجب) آلبوم آنلاین؟ مثل همون آلبوم قدیمی که تو کمده؟
کلارا: (با لبخند) آره، ولی این یکی همیشه با ماست. هرجا بریم.
ماریو: (به فکر فرو میرود) خب، شاید اینم بد نباشه. ولی یادت باشه، هیچ چیز جای اون آلبوم کمدی رو نمیگیره.
کلارا: (با خنده) قول میدم، بابابزرگ.
ماریو: (با لبخند) خوبه. چون بعضی چیزا باید همونطور که هستن بمونن.
(نور صحنه آرام آرام کم میشود و همه در حال خندیدن و گپ زدن دیده میشوند. صحنه در تاریکی فرو میرود و صدای خندهها و صحبتهای دوردست همچنان شنیده میشود.)
پایان نمایشنامه
پرده اول - سفرهای با طعم گذشته و آینده
فضای خانهای قدیمی با حضور پدر سنتی و غرغرو (ماریو)، مادر شوخطبع (آنا)، و دختر مدرن و مستقلشان (لویزا) به تصویر کشیده میشود.
پرده دوم: چالش در پذیرش تغییرات
تضاد نسلها پررنگتر میشود و ماریو با چالش پذیرش تغییرات مدرن روبهرو میگردد.
پرده سوم: تلاقی افکار
ماریو با اکراه وارد دنیای مدرن میشود و تقابل خندهدارش با فناوری، شخصیت مقاوم او را بیشتر نمایان میکند.
پرده چهارم: چالشهای نسلها و کشمکش خانوادگی
کشمکش میان نسلها شدت میگیرد و ماریو در برابر فشار خانواده برای پذیرش دنیای مدرن مقاومت میکند.
پرده پنجم: تأثیر آرام، تغییر در دیگران
آرامش نسبی در خانواده حاکم شده و ماریو، با وجود حفظ باورهای سنتیاش، شروع به درک روشهای نسل جدید میکند.
پرده ششم : سوالهای منطقی جدید
خانواده در فضایی گرم و صمیمی گرد هم آمدهاند.